دانلود رمان رویای تو پایان ندارد از طاهره بابایی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
نوازش در روستایی که تا چشم کار میکند، مزارع چای شمال به چشم میخورد، اسیر حرف مردمی میشود که بعد از بهم خوردن نامزدیش با راوش برایش تبدیل به جهنمی میشود که حتی در کنار خانوادهاش هم آرامش ندارد. بعد از مدتی رئیس مزرعه جایش با پدرش عوض میشود و راه نجاتی برای نوازش فراهم میشود، اما انگار او فقط وهم آزادی را دارد… گاهی زندگی رویی را به ما نشان میدهد تا قویترمان کند.
خلاصه رمان رویای تو پایان ندارد
صدای تیک ادامه دار در همراه با باز شدنش توسط بچه پسری، همراه می شود. به سرعت چهار، پنج پله ی عریض را بالا می روم. در شیشه ای برقی باز می شود. درهای آسانسور در چند متری از در ورودی قرار دارند. همان موقع یکی از آن ها باز می شود و مردی که جوانی یا پیریش را بر اثر عجله ی زیادم نمی فهمم، خارج می شود. شماره ی طبقه ی مورد نظرم را می فشارم. بوی ادکلنِ پیچیده در کابین آسانسور را بی اراده داخل ریه ام فرو می برم. پا در طبقه ی هفتم می گذارم.
تنها یک در واحد در این طبقه به چشم می خورد. قبل از این که زنگ را بزنم متوجه ی باز بودن در می شوم. تقه ای به در می زنم و با زنی میانسال که کیفش را سر دستش انداخته است رو به رو می شوم. سلام می کنم و او بعد از پاسخ بلند می گوید: آقا من رفتم. اومدنشون. روی کاناپه ی سه نفره ای که پشت به آشپزخانه ی بزرگ و اپن است، می نشینم. بعد از دقیقه ای سینی ای که حاوی دو فنجان قهوه است، جلویم گرفته می شود. -شما همیشه این قدر بدقولی؟
با شنیدن صدایش استرس تمام وجودم را در بر می گیرد. گوش هایم انگار سنگین شده اند. تمام تنم نبض می زد. احساس سرگیجه ام همراه می شود با بغض کوچکی که در حال بزرگ شدن است. نگاه بهت زده ام روی چهره ی جا افتاده اش ثابت می ماند. نگاه او اما خالی از هیچ حسی هست و فقط کمی به طرفم خم شده است. همان لحظه صدایی از سمت در توجه هر دویمان را جلب می کند. -سلام عشقم. خوبی؟ دیشب سوییچتو جا گذاشته بودی. چجوری می خوا…