دانلود رمان معصوم زیبا از حامی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان در مورد پسر نوجوانی به اسم حامی است داستان زندگیش، عاشق شدنش و چالش هایش…
خلاصه رمان معصوم زیبا
به حباب های ریز داخل فنجون قهوه خیره شده بود و مضطرب پاهاش رو تکون می داد، اینکه تا حدودی متوجه شده بود بیماری اصلی حافظ روحیه نگران ترش کرده بود. می دونست درمان بیماریهای روحی چند برابر زمان بر تر و سخت تر از بیماریهای جسمیه و ممکنه حتی سالها آثارش توی زندگی بیمار باقی بمونه. هرچند همیشه دلسوز دیگران بود اما حالا قضیه فرق می کرد حالا درد برای دیگری نبود بلکه درد حافظ رو درد خودش می دونست.
آزاردهنده بود که چرا حافظ باید چنین چیزی رو ازش پنهون کنه. و اونو محرم خودش ندونه.. با کشیده شدن صندلی رو به روش سرشو بلند کرد و نغمه رو دید، هرچند قبل از این دیدار گرمی نداشتن و درواقع باید اون رو رقیب می دید اما عجیب حس خوبی می گرفت از این دختر و فکر می کرد چقدر مظلوم واقع شده… متقابلا نغمه هم خیلی صمیمی باهاش دست داد و سلام کرد. کمی گذشت که نغمه زودتر به حرف اومد و با خوشرویی دلیل این ملاقات رو پرسید. +راستش می خواستم در مورد حافظ باهات صحبت کنم.
گفتی که علاقه ای نداری در موردش حرف بزنی. ولی می دونی اگه تو بهم نگی به نتیجه ای نمی رسم… -خب قضیه فقط علاقه مندی به صحبت کردن در موردش نیست، حافظ به اندازه کافی رو این مسئله حساس هست که این اجازه رو به خودم ندم راجعبش حرف بزنم… منظورم رو متوجه میشی؟ +می فهمم ولی خب پس می دونی که هر چقدر هم اصرار کنم قرار نیست حافظ توضیحی بهم بده مگه نه؟ از طرفی هم حتی دکتر خانوادگیتون از این قضیه خبری نداره و بنظر می رسه کسی در موردش نمی دونه…