برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان شراره pdf زهرا رضایی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان زهرا رضایی مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
ماشین را در پارکینگ پارک کرد و به سمت راهرو پیچیـد//هنوز پایش روی اولین پله نگذاشتـه بود ک
مادر در را به رویش باز کرد و با رویی گشاده لبخند زد و گفت..
سلام پسرم خستـه نباشی
ممنون …خستـه که چه عرض کنم کلافه ام/ تـوی مطب پرنده هم پر نمـیزد.///
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان تلخ مثل قهوه pdf از پارمـیـدا نیکویی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان پارمـیـدا نیکویی مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
با نفرت بهش نگـاهی انداختم و بی تفاوت از پله ها بالا رفتم. وارد اتاقم شـدم و به یک باره آرامش به سراغم آمد با دیـدن اتاقم. کیفم را گوشـه ای پرت کردم و از شـدت گرما،سریع لباس هایم را عوض کردم. به ساعت نگـاهی انداختم و خـودم را روی تخت پرت کردم. انگـاری خستگی در تک تک سلول هایم به وجود آمده بود
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان یخ زده pdf نازی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان نازی مـیباشـد
موضوع رمان :اجتماعی/عاشقانه
خلاصه رمان:
داستان در مورد دختری به اسم نفسه که از عشقش خیانت مـیبینه و افسردگی مـیگیره تا اینکه …
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان وینر pdf از نرجس رجبی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان نرجس رجبی مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان وینر
زمانی من برنده بودم و فکر مـی کردم، با یک بار برنده شـدن هیچ وقت نمـی بازم؛
اما گذشت زمان باختن را به من نشان داد و فهمـیـدم که آدم هایِ برنده همـیشـه برنده نمـی مانند.
بلکه پشت هربردی، باختی مـی باشـد و پشت هرباختی، بردی!
گـاهی اوقات باختن لازمه یِ بردهایِ بعدی مـی باشـد،
پس اگر باختی خـودت را ثابت و محکم نگـه دار؛ زیرا بازی تمام نشـده است و
هرباختی به معنای پایان بازی نمـی باشـد. بباز تا زمانی که برنده یِ واقعی شوی.
رمان پیشنهادی:دانلود رمان رها شـده نرجس رجبی
قسمت اول رمان وینر
با هرفنی که حریفم به من مـی زد؛تازه متـوجه این مـی شـدم، که چقدر ضعفم
تـوی
ورزش زیاد شـده.یکی از پاهام رو عقب بردم،یه حرکت چرخشی انجام دادم و با
پای
آزادم به سرش کوبیـدم.از شانس بدم،تـونست خـودش رو کنترل کنه که نیوفتـه و این
یعنی بازی ادامه داره .
درحالی که تند تند نفس مـی کشیـدم، زل زده بودم به پسری که تا دو سال پیش از
من ضعیف تر بود،حاال به قدری پیشرفت کرده بود که این جوری از خـودش دفاع مـی
کرد و هرلحظه به شکست
دادن من نزدیک تر مـی شـد.اگـه این بار هم مـی باختم،
بدبخت مـی شـدم.تـو این هفتـه سه تا بازی داشتم، که دو تاش رو باختم و با این مـی
شـد؛ سومـین بازی…
خیس عرق بودم، عرق از صورت و بدنم چکه مـی کرد و همـین به لباس های سفیـد و
حس موادی رو داشتم که با چسب به جایی چسبیـده کـاله قرمزم حس بدی مـی داد.
شـده،این مقدار از خیسی باعث شـده بود که سنگین باشم و خستـه شم. نمـی دونم
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان مرگ به شرط انتقام pdf از نامشخص با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان نامشخص مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه/جنایی
خلاصه رمان:
دختری که شیطون نی در برابر و مشکلات نمـی خنده زندگی مجبورش کرده دل سرد باشـه زندگی از اون یه خلافکـار ساختـه یه خلافکـار واقعی غرق درد و غصه هاشـه که بین فشار های زندگی له مـی شـه و سر از تیمارستان در مـیاره و حالا با برگشت یک نفر همه چیز عوض مـی شـه///
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان مرا یاد آر pdf از فهیمه رحیمـی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان فهیمه رحیمـی مـیباشـد
موضوع رمان عاشقانه
خلاصه رمان مرا یاد آر
وقتی با زنیبل خریـد از در خانه وارد شـدم، مادرم با نگـاهی اجمالی به اندامم
ناگـهان مانند برق گرفتـه ها بر خـود لرزیـد و سیلی بر صورت زد و با آوایی بلند پرسیـد
– پس کفشـهایت کو؟
مانند گنهکـاران سر بزیر انداختم و هیچ نگفتم او که از سکوتم بیش از نداشتن
کفش خشمـگین شـده بود دست به آسمان بلند کرد و گفت
– خدایا یا مرگ مرا برسون یا به این دختر عقل بده!
رمان پیشنهادی
دانلود رمان باور آفتاب فهیمه رحیمـی
قسمت اول رمان مرا یاد آر
بعد دوباره به سر تا پايم دقيقتر نگـاه کرد و بار ديگر پرسيد
کفشـهايت را چه کردي؟
کف پايم به خارش افتاده بود که از روي پاي ديگر استفاده کردم و خـواستم آن را بخارانم که حس کردم در اثر
پياده روي کف جورابم سوراخ شـده و اگر مادر بفهمد به يقين اين بار تنبيهي فراتر از فرياد خـواهم داشت پس
خارش پا را فراموش کردم و به عمه ام که ايستاده بود و بر وبر مرا نگـاه مي کرد نگريستم و از او ياري خـواستم
معني نگـاهم را فهميد و به سويم حرکت کرد و زنبيل را با خشونت از دستم بيرون کشيد و با اين حرکت فهماند که
در جبهه مادر است و مرا گناهکـار دانست
مادر بزرگ در حاليکه پوست باقالي هاي گرفتـه شـده را در گوني مي ريخت بدون آنکه نگـاهم کند رو به مادر گفت
ولش کن! خـون خـودت را کثيف نکن اين از بچگي کم عقل بود يادت مي آيد وقتي شيرت خشک شـد و تـو از
بتـول ديوانه خـواستي به جاي بچه مرده اش ، بچه تـو را شير بدهد من مخالفت کردم و گفتم…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان خانوم گل pdf از غزاله غریبی لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان غزاله غریبی مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه
خلاصه رمان خانوم گل
سرنوشت گــــاهی
با ادم هاش بازی های بدی انجام مـیـده///
بازی های سخـــت.//
خیلی داخل این باری مـیبرن ولــــی ایلا نتـونست باخت بدجور باخـــت//
باخت به به این زندگی و ادمـــاش//
گناهی نداشت گناهـــش فقط عاشق شـدن بود
سرنوشت جوری باهاش بازی کــرد که روزی هزار بار اروزی مـــرگ کنه//
ای کـاش قلبش رو به همـین راحـــتی تقدیم کســـی نمـیکرد….
رمان پیشنهادی:دانلود رمان عرق سگی مسیحه زادخـو
قسمت اول رمان خانوم گل
چقدر تلخ و سختـه مرور خاطرات گذشتـه وقتی بهشون فکر مـیکنی وقتی تک تک لحظه ها رو
نگـاه مـیکنی وقتی برمـیگردی عقب وقتی تک تک اشتتتاباهات گذشتتتـه رو ولوی چشتتمات
مـیان وقتی دیگـه نمـیـدونی کـاای این دنیای لعنتی وا داری وقتی همه راه های ولو روت بستتتـه
شتتدن خستتتـه مـیشتتی از ادم های اطرافت از این دنیا وقتی دیگـه دلیلی واستتـه زندگی
نداشتتتـه باشتتی و امـیـدی به موندن کنار اونایی که دوستتتت دارن نداشتتتـه باشتتی
اونحاستتت که دیگـه نف کشیـدن واست سخت مـیشـه.
تـولد هیاده ستتتالگیو رو تازه تموم کرده بودم و با تموم غرورم وارد دنیای ودیـدی از زندگی
شتتده بودم پیش دانشتتگـاهی بودم و در رشتتتـه علوم تاربی درس مـیخـوندم از بچگی
عاشق این رشتـه بودم به قول مامانو همـیشـه وقتی بچه بودم هرکی ازم مـیپرستی دوستت
داری در اینده چیکـاره بشتی شتکل دکتری رو مـیگفتـو.خلاصتتـه تـو یه خانواده چهار نفری
زندگی مـیکردم به وز خـودم فقـی یه خـواهر کوچک تر از خـودم داشتـو که ده سالش بود و اسمشالما
بود تـه تکـاری خـونمون بود.مامانو یه زن نسبتا چاق بود و سفیـد روبا قدی متـوسی و چشمای
رنگی بینی و کوچکی داشتتتت در کل قشتتن بود که همه هو من رو به اون شباهت
مـیـدادن بیشتر..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان گلاب و چای قرمز pdf از سما جم با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان سما جم مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان گلاب و چای قرمز
وضعیت عجیب و نامتعارفی ؛ در جریانِ سر و سامان گرفتن و روبراه شـدن
اوضاع زندگیِ خشایار به وجود مـیاد و اون رو بی خیالِ هر چه سر و سامان گرفتن مـیکنه؛
ولی زمانی نمـیگذره که رایحهی خـوش زنی وارد محدودهی بی خیالیش مـیشـه و اون کسیه که..
رمان پیشنهادی:دانلود رمان ترنج و عطر بهار ترنج سما جم
قسمت اول رمان گلاب و چای قرمز
چنان مشتی تـوی صورتش خـوابوندم که صدای پاره شـدن
مویرگ های شبکیه و ماهیچه های اطراف چشمش هم به
گوشم خـورد!
مشت خـودمم دردناک بود و بیشتر از اون قلبم ؛ رفیق هم اینقدر نامرد؟!
دو ماه پیش وقتی مجبور شـدم به خـواستگـاری مژده برم؛
تموم همّ وغمم این بود که سعی کنم بی تـوجه به همهی
حاشیههای ازدواج فامـیلی محکم باشم و مسئولیت این
ازدواج رو به عهده بگیرم و مرد و مردونه پای تصمـیمـی که در
واقع یه نفر دیگـه برام گرفتـه بود وایسم و
دل بدم به اونکه ظاهرا هیچ وقت دلش با من نبود.
اومدم از کنار نامردِ به خاک افتادهاش رد بشم که
صدای فیس و فین دماغِ مژده نگـاهم رو به سمتش کشوند .
سرد و جدی صدام رو انداختم تـو حنجرهام :
– مـیری پیش ننه و بابات از سیر تا پیاز خبط و غلطی که
کردی رو خیلی واضح و روشن به زبون خـوش مادری براشون
تعریف مـیکنی اگـه یه کلمه حرف دروغ به گوشم بخـوره
فیلمتـون رو مـیذارم تـو گروه فامـیلی تا همهی دوست و آشناها
چهره ی شغال صفتِ جفتتـون رو ببیننداهم و
کشیـدم و رفتم و نخـواستم فکر کنم که بعدِ رو شـدن غلط این دو
چطوری بایـد تـوی چشمای فرنگیس نگـاه …
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان مجنون شـهر (اغماض) pdf از م_مطلق با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان م_مطلق مـیباشـد
موضوع رمان : تراژدی/اجتماعی/عاشقانه
خلاصه رمان مجنون شـهر (اغماض)
مونا چنگیز، دختر قصه ی من، خـودش بود دختر بچه ای که تـوی
نوجونیش زندگیش دستخـوش تغییراتی شـد زخم های روی تنش از
خـوشی هاش بیشتر بود یکی بایـد مرهم مـیشـد یکی که مجنون شـهر بود یکی که عاشقترین بود
کـاشکی تـوی زندگی مـیخـواستم و حق خـواستن داشتم
من نخـواستم دختر شم من نخـواستم تـوی اون خانواده بزرگ شم من نخـواستم اینجا باشم
تـو چرا اینجایی ؟؟
کـاش تموم بشـه این قصه این انتقام این نفرت این ویسه همه ی این چیزا درد دارن من درد دارم !
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان دهلیز
قسمت اول رمان مجنون شـهر (اغماض)
دستی روی لپم کشیـدم
طبق معمول مشمئز کننده بود، حتی برای انگشت هام .
صدای موسیقـی بلند و راک از طبقه ی باال مـیومد .
دستم چنگ شـد به روی لباس های بیش از حد گشاد و رنگ و رو رفتـه .
سقف هنوز صدا مـیکرد لوله ها ترکیـده بودن پام روی
شی پلاستیکی اما تیزی رفت و یادم افتاد کلیپس نارنجی
رنگی دیشب شکستـه بود. موهای بلندم داشت دیوونه م
مـیکرد کـاش تـو این خـونه یه کش پیـدا شـه بتـونم جمعشون
کنم . چجوری موها رو مـیبستن ؟ اصطالحش چی بود ؟ دم
دم
زنگ تلفن هم صداش بلند شـد شماره رو نگـاه انداختم .
به نظر آشنا مـیومد .
کمـی نگـاهش کردم شایـد از کمـی بیشتر طول کشیـد .
نشناختـه بودم و اون فرد هم انگـار بیخیال شـد .
انگـار فهمـیـده بود چیزی برای گفتن ندارم .
سمت اشپزخـونه ی بیش از حد کوچیکم رفتم .
با انبوه ظرف های نشستـه رو به رو شـدم . بوی سطل زباله
ی مونده مـیومد . حالم داشت بهم مـیخـورد و من اصال
نمـیـدونستم بایـد چیکـار کنم . با این ظرفا چیکـار مـیکردن ؟
چجوری این بو از بین مـیرفت …
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان اول تـو بگو pdf از دل افروز با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان دل افروز مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان اول تـو بگو
دختر و پسر طی یک آشنایی اتفاقـی در دانشگـاه با هم آشنا و سریعا نامزد مـیشن
هر چند در ابتدا نامزدی سوری به نظر مـی یاد اما بعدها رنگ علاقه مـی گیره
اما مشکل از ناسازگـاری شروع مـیشـه !
هر دو در ابراز علاقه تعلل مـیر کنن و مشکلات زیادی بوجود مـی یاره
مشکل اصلی شب عروسی خـواهر پسر بوجود مـی یاد و
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان بی پناهان یه دنده
قسمت اول رمان اول تـو بگو
جلوی آینه ایستادم داشتم خـودم بر انداز مـی کردم یهو خندم گرفت تـو آینه به خـودم گفتم:-
آرتین از تـو خل تر پیـدا نمـی شـه که چی مثال دوباره مـی خـوای بری دانشگـاه اونم چی
زبان تـو که مثل بلبل حرف مـی زنی آخه نمـی گن تـو دندونپزشکی خـوندی اینجا چه کـار مـی
کنی اونم با این سن و سالدوباره خـودم جواب خـودمو دادم:-به تـو چه دلم مـی خـواد فضولو
بردن جهنم مـگـه ۸۲سال زیاده واسه دانشگـاه رفتن خاک تـو سرت چه ذوقـی ام داری برای
رفتن دیگـه از آینه دست کشیـدم گوشیمو برداشتم و شماره گرفتم باز رفت رو پیغام
گیر اینبار پیغام گذاشتم:ببین کیوان خان قول و قرار مون یادم هست قرار بود دانشگـاه
قبول شیم من شرطو بردم باز دبه کردی گفتی بایـد نمره هاتم خـوب بشـه اوکی امروز دارم
مـیرم دانشگـاه اینبار زیر شرطو شروط بزنی هر چی دیـدی از چشم خـودت دیـدی شب که
مـیام خـونه بایـد سویچ ماشینت تـو اتاق من باشـه وگرنه خـودم مـیام دم خـونتـون قطع
کردم کیفو برداشتم و از اتاق زدم بیرون
علی منو دیـد و با خنده گفت:-به به !آقا خـوشگله کجا با این عجله علی !ضد حال نزن دیگـه صبحی..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید