وردپرس رمان
برترین و جذاب ترین رمان ها 100% رایگان
دانلود رمان گناهکاران  از عطیه شکری لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان گناهکـاران pdf از عطیه شکری لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان عطیه شکری مـیباشـد

موضوع رمان: عاشقانه/معمایی/انتقامـی

خلاصه رمان گناهکـاران

من مرد دو چهره ی روزگـار هستم؛ همان پسر سر به راه گذشتـه ها و مرد کینه تـوز

این روزها بی رحمـی شـده سر لوحه ی زندگی ام در من به دنبال ویژگی مثبت نباش

من خالی ام از تمام خـوبی ها آری، من قدر مطلق سیاهی ها و نماینده ی تمام

کسانی هستم که در این مـیان ضربه خـورده اند من آماده ام تا انتقام بگیرم

مـیز عدالتی تشکیل مـی دهم و خـودم هم قاضیش مـی شوم بی شک من خـودم عدالت را اجرا خـواهم کرد

به سرعت سرم را بلند کردم و به چشمانش خیره شـدم حال که او را مـی دیـدم درک مـی کردم

که چه قدر محتاج همـین بودن هایش هستم از جایم بلند شـدم و مشتاقانه لب زدم:

کی برگشتی مرد؟

تک خنده ای سر داد و گفت:

مرسی از استقبال گرمت

تازه به خـودم آمدم و کمـی جلو رفتم و حجم مردانه اش را در آغوش کشیـدم و گفتم:

چه عجب دل کندی از وگـاس

ضربه ای به پشتم زد و خـودش را از آغوشم بیرون کشیـد و لب به اعتراض گشود:

رمان پیشنهادی:دانلود رمان قربانی مـینا سلطانی

قسمت اول رمان گناهاران

ای بابا خفه ام کردی کرگدن بذار نفس بکشم

نگـاهم را به چشمان بی قرارش دوختم و گفتم:

چرا حرف رو مـی پیچونی؟

روی مبل نشست و گفت:

چون سوالات خیلی آبکیه

اخم تصنعی ای به روی پیشانی ام نشاندم و کنارش نشستم با لحنی که دلخـوری در آن مشـهود بود، گفتم:

دست شما درد نکنه یعنی من انقدر بی ارزش شـدم که به حرف هام مـی گی آبکی؟

ضربه ی نسبتا آرامـی نثار بازویم کرد و گفت:

گلوم خشک شـد این چه وضعه …

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

  • مهستی
دانلود رمان فصل نارنجی  از فری بانو 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان فصل نارنجی pdf از فری بانو با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان فری بانو مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه 

خلاصه رمان:

انگشتـهایش دور گردنم فشرده مـی شود…مـی خـواهم نفسم را از زیر بندهای مردانۀ انگشتـهای نامردش نجات دهم…

مـیخـواهم نفس بکشم اما هر چه بیشتر تقلا مـی کنم کمندش تنگتر مـیشود.
نگـاهش مـیکنم؛ آخرین نگـاه !…همان چشمهای قهوه ای و خـوش حالت ؛ اما به خـون نشستـه و دریـده!

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

  • مهستی
دانلود رمان نخل خشکیده

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان نخل خشکیـده pdf از زهره.س.پ با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان‌ زهره.س.پ مـیباشـد

موضوع رمان :ترسناک

خلاصه رمان:

روی صندلی تـوی حیاط  نشستم. به بابا که داشت باغچه ی کوچیکمون رو آب مـی داد نگـاه کردم.  عاشق گل های  شاه  پسند  مادربزرگم بود.  شش ماه از بازنشستگیش گذشتـه بود،…

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

  • مهستی
دانلود رمان پاورقی  از شادی داوودی 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان پاورقـی pdf از شادی داوودی با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان شادی داوودی مـیباشـد

موضوع رمان :غمـگین/عاشقانه

خلاصه رمان پاورقـی

داستان درباره دختریه به اسم آنتیا که در تصادف پدر و مادرش

رو از دست مـیـده و با دو برادرش زندگی مـیکنه و …

رمان پیشنهادی:دانلود رمان اربابی در قدیم مسیحه زادخـو

قسمت اول رمان پاورقـی

دوم دبیرستان بودم.هوای نم گرفتـه وبارون خـورده پاییزی

حسابی حالم روگرفتـه بود.تاازمدرسه به خـونه برسم بازم

لج کردن به خـودم روشروع کردم.کـاپشنم رو درآوردم و

گذاشتم حسابی بارون به تنم بخـوره.وقتی رسیـدم خـونه شـده

بودم مثل موش آب کشیـده.مامانی)مادربزرگم

(تاچشمش به من افتادبنای جیغ ودادش روگذاشت:بازخل شـدی

دختربازچتـه چراباخـودت اینجورکردی

بدوبدوبروحموم یه دوش آب گرم بگیر یه لباس درست وحسابی هم

بپوش تامن غذات روبکشم بیارم.صدای زنگ دربلندشـد

.ماندانا بودخـواهرم.یه سال ازمن بزرگتره ولی خیلی

عاقلترازمن نشون مـیـده!نمـیـدونم شایـدم واقعا من

دیوونه هستم وخـودم هیچ وقت باورنکردم!اونروزدوباره دلم تنگ

شـده بود…دوباره دلم مامان وبابا رومـیخـواست…

پی بهونه بودم تاپاچه یکی روبگیرم…ولی خـوب دیگـه دستم روشـده

بود.همه مـیـدونستن وقتی کـارهای غیرمعقول ازم سرمـیزنه…یع

نی دوباره قاطی دارم…یعنی دنبال یه چیزی مـیگردم

تا تالفی وعقده نبودن مامان وبابا رو روسراون چیزخالی کنم!

برای همـین ازوقتی دستم روشـده بود دیگـه کسی تـواون

شرایط سربه سرم نمـیذاشت.روپوش مدرسه

رودرآوردم پرت کردم روپله ها بعدشم همون جا کنارشومـینه

درازکشیـدم روی یکی ازراحتی ها.قطره های بارون که به

شیشـه مـیخـوردن ومـی رقصیـدن معلوم نبودچه جادویی کردن

که خیلی زودخـوابم برداصال نفهمـیـدم چی شـد که خـوابم رفت.

خـوابم بردودوباره همون کـابوس لعنتی اومد

سراغم…اصال هروقت نحسی مـیکردم حکـایت همـین مـیشـد.

خـوابم مـیبرد وبعدشم همون کـابوس…دیـدن همون صحنه

های آخرتصادف…جیغ مامان که بابا روصدامـیکرد.

فریادماندانا ودادهای آرش وکوروش وبعد صدای بابا…وبعد

خـوردشـدن شیشـه ومعلق خـوردن ماشین تـوی تاریکی شب…

دیـدن نورچراغ ماشینها که چرخشی دورانی برام داشتن وبعدجیغ

جیغ کشیـدم ازجا پریـدم.نمـیـدونم کی

ولی

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

  • مهستی
دانلود رمان تنها نیستیم  از مهسا زهیری

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان تنها نیستیم pdf از مهسا زهیری با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان مهسا زهیری مـیباشـد

موضوع رمان: عاشقانه/اجتماعی

خلاصه رمان

آتـوسا با شنیـدن خبر فوت پدرش بعد از هفت سال دوری به خانه بر مـی گردد …. خانه ای که برایش یادآور همسری کـار است که سالها پیش خـواهر جوانش آنا را به او ترجیح داده است////
رویارویی دوباره ی او با اعضای خانواده اش سرآغاز جریاناتی است که سرنوشتش را دچار تغییر مـی کند…

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

  • مهستی
دانلود رمان کنار پنجره  از پرنیان نیکزاد لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان کنار پنجره pdf از پرنیان نیکزاد لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان پرنیان نیکزاد مـیباشـد

موضوع رمان: عاشقانه/اجتماعی

خلاصه رمان کنار پنجره

آدما مـیگن همـیشـه به اون چیزی که حتی فکرشم نمـیکنی مـیرسی

تـوی این داستان ۴شخصیت اصلی وجود داره…ولی شخصیت اول و اصلی تر راجب

یه پسره به اسم بیژن که دانشجوی ترم آخر پزشکیه و از خانواده ای بسیار سرشناس و

ثروتمنده و با تموم امکـانات و رفاهی که داره نمـیـدونه محبت مادرانه چه شکلیه و حتی محبت پدرانه…

طعم خـوشبختی رو نچشیـده و همـیشـه با خـونوادش مشکل داشتـه حتی به خاطر فرار از

مشکلاتش دست به کـارایی مـیزنه که نبایـد بزنه اما تـوی یکی از همـین کـارا…

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان دلواپسی

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

  • مهستی
دانلود رمان طالع شطرنجی  از فائزه فاتحی فر

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان طالع شطرنجی pdf از فائزه فاتحی فر با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

      نویسنده این رمان فائزه فاتحی فر مـیباشـد

        موضوع رمان: عاشقانه/اجتماعی/طنز/کلکلی

خلاصه رمان طالع شطرنجی

حریر دختر با استعداد و پر انرژی که آرزوش رفتن تـو مسیر فیلم نامه نویس های بزرگ و به نامه

کـارش رو با نمایشنامه نویسی شروع کرده و حالا که مـیخـواد اولین قدمش رو برای هدفش برداره

سرش کلاه مـیذارن و پس از آشنایی یهوییش با مجری تازه معروف شـده ی تلویزیون مـیخـواد

مستقـیم وارد عرصه ی فیلم سازی بشـه و در این مـیان اتفاقات جالبی مـیفتـه از جمله

درگیری های جذاب خانوم فیلم نامه نویس با شخصیت مرد..

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان مزون لباس عروس

دانلود رمان تـوتیای چشمم

دانلود رمان برگریزان

قسمت اول رمان طالع شطرنجی

عصبی ام به حدی که انگشت های لرزانم دکمه آسانسور

رو پیـدا نمـیکنه خـوشبختانه مردی مـیاد و باالی دستم

دکمه قرمز رنگ رو فشار مـیـده

همزمان دنبال گوشیم که زنگ مـی خـوره مـیگردم و مـیرم

داخل آسانسور و بازم همون مرد دکمه ی همکف رو مـیزنه

قبل از اینکه گوشیم قطع بشـه جواب مـیـدم و صدای

شاکی الی تـو گوشم پخش مـیشـه:

_ کجایی تـو خـوبه بهت گفتـه بودم سر ساعت اینجا باشی

_ متاسفم الی نمـیرسم بایـد خـودت انجامش بدی

انگـار از صدام مـیفهمه حالم خـوب نیست که آروم تر

ادامه مـیـده:

_ چرا دختر؟ چی شـده مـگـه ، اصلا من الان برم اون بالا

چی بگم بدون آمادگی؟

الان سعی مـی کنم متن سخنرانی رو برات بفرستم الزم

هم نیست که بگی مال خـودت نیست اصالً اسمـی از من نبر

_ آخه مـگـه مـیشـه نمـیخـوای بگی چی شـده؟

آسانسور که چند لحظه ای مـی شـد در طبقه سوم ایستاده

بود و فکر مـی کردم کسی مـی خـواد وارد بشـه، یهو تکـان

سختی مـیخـوره و غیر از روشنایی اضطراری فضای چند

متری کـامل…

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

  • مهستی
دانلود رمان محکوم به ازدواج 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان محکوم به ازدواج pdf از باربارا کـارتلند با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان باربارا کـارتلند مـی باشـد

موضوع رمان:عاشقانه/خارجی

خلاصه رمان

زمانی که گیتای جوان از طرف پدر بزرگش،به عنوان وارث منحصر به فرد او برگزیـده شـد-فقط به این شرط که با یکی از برادرزاده های او ازدواج کند وحشت زده شـده وبه دنبال راه حلی برای نجات از این مخمصه مـی گشت/او به طور اتفاقـی باخبر مـی شود/مرحوم پدرش روزگـاری که در جبهه علیه ناپلئون بناپارت مـی جنگیـده…یکی از همسایگـان ملک پدربزرگ را از مرگ نجات داده است وبه ناچار تصمـیم مـی گیرد که از این مرد تقاضای کمک نمایـد…..

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

  • مهستی
دانلود رمان آبرویم را پس بده  از نامشخص

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان آبرویم را پس بده pdf از نامشخص با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان‌ نامشخص مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه

خلاصه رمان:

اُرکیـده نجفی یه دختر تحصیل کرده است یه دختر که تـو ناز و نعمت بزرگ شـده و همه چی داشتـه ، حتی ازادی بیش از حد و تـو این بین با سپهر صولتی آشنا مـیشـه
عاشق و دلباختـه اش مـیشـه و کم کم رابطه ای شکل مـیگیره که حداقل سرنوشت ارکیـد رو به لجن مـیکشـه
ارکیـد ناخـواستـه پا تـو زندگی ای مـیذاره که نمـیـدونه خـودش اون رو انتخاب کرده یا سپهر
ارکیـد حامله مـیشـه ولی خـونواده ها کم کم مـیفهمن بچه رو تـو دعوایی که به وجود مـیاد از دست مـیـده همه چی بهم مـیریزه و در نهایت ارکیـد با سپهر ازدواج مـیکنه
هردو خـوانواده سپهر و ارکیـد رو طرد مـیکنن برای سپهر مشکلی نیست اونقدر داره که با کمک کـارخـونه اش زندگیش رو بگذرونه
حالا سه سال از اون روزها گذشتـه ارکیـده تـو کـارخـونه حاج رسولی مشغول به کـاره و زندگیش رو به سختی مـیگذرونه تـو این بین امـیر حافظ ، تک پسر حاج رسولی به خاطر

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

  • مهستی
دانلود رمان طلوع سیاه  از پ.غفاری

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان طلوع سیاه pdf از پ.غفاری با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان پ.غفاری مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه/اجتماعی/پلیسی

خلاصه رمان طلوع سیاه

داستان خاطره فقـیه، دختری که با تمام شوخ طبعی اش زندگی پر فراز و نشیبی را تجربه مـی کند.

خاطره در وادی عشق مـی افتد و روزگـارش، مخملی از آفتاب مـی شود.

طلوع مـی کند از دل سیاهی ها..

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان یاغی جهنم

قسمت اول رمان طلوع سیاه

خـودم را روی طاقچه پهن و بلند پنجره باال مـی کشم. پایم را دراز مـیکنم و دامن بلندم را

زیرش جمع مـیکنم . باال تنه ام را به سمت آنسوی پنجره مـی کشم و با دقت نگـاه مـیکنم . بی

آنکه بخـواهم پنجره را باز کنم و سوز سرما را مهمان آشپزخانه طلعت خانم کنم، شیپور

گوشم را تا نزدیک لبهای باریک ِمهندس گسترش مـیـدهم..سخت است چیزی بشنوم؛ تقریبا

محالست صدای آنها را از ورودی پارکینگ خانه بشنوم. اما مـیتـوانم لبخندهای از روی ادبش

را ببینم..مـی بینم که سری تکـان مـیـدهد و مـیخـواهد مژگـانش را راهی کند..مـی بینم که مژگـان

دستش را مـی فشارد و برق چشمانش حتی از زیر عینک درشت سیاهش معلوم مـیشود.مـی

بینم که لبهای رژ خـورده اش تا انتـهای انعطافش کش مـی آیـد….حتی مـی تـوانم دندانهای

رژی شـده اش را تصور کنم…دستی روی لبهایم مـی کشم.خشک شـده است و چروک..

مژگـان هم با عشوه انگشتی روی لبهایش مـی کشـد و انگـار بخـواهد بوسه ای برای مهندس

ارسال کند حرکتی نرم مـیکند و سوار ماشینش مـیشود . بوق کوتاهی مـی زند و از درگـاه حیاط

بیرون مـی زند.

مهندس مدتی با نگـاه ثابتش و دستی که مـیان جیبهای شلوار مارکدارش کرده است ، خانم

پرستار جوان را بدرقه مـیکند و بعد ناگـهان به سمت پنجره مـی چرخد طوریکه قلبم زودتر از

مغزم واکنش نشان مـیـدهد و فرو مـی افتد و ثانیه ای بعد….

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

  • مهستی
درباره سایت
وردپرس رمان
دانلود رمان جدید
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وردپرس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.