دانلود رمان مجنون شهر (اغماض) از م_مطلق

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان مجنون شـهر (اغماض) pdf از م_مطلق با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان م_مطلق مـیباشـد

موضوع رمان : تراژدی/اجتماعی/عاشقانه

خلاصه رمان مجنون شـهر (اغماض)

مونا چنگیز، دختر قصه ی من، خـودش بود دختر بچه ای که تـوی

نوجونیش زندگیش دستخـوش تغییراتی شـد زخم های روی تنش از

خـوشی هاش بیشتر بود یکی بایـد مرهم مـی‌شـد یکی که مجنون شـهر بود یکی که عاشقترین بود

کـاشکی تـوی زندگی مـیخـواستم و حق خـواستن داشتم

من نخـواستم دختر شم من نخـواستم تـوی اون خانواده بزرگ شم من نخـواستم اینجا باشم

تـو چرا اینجایی ؟؟

کـاش تموم بشـه این قصه این انتقام این نفرت این ویسه همه ی این چیزا درد دارن من درد دارم !

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان دهلیز

قسمت اول رمان مجنون شـهر (اغماض)

دستی روی لپم کشیـدم

طبق معمول مشمئز کننده بود، حتی برای انگشت هام .

صدای موسیقـی بلند و راک از طبقه ی باال مـیومد .

دستم چنگ شـد به روی لباس های بیش از حد گشاد و رنگ و رو رفتـه .

سقف هنوز صدا مـیکرد لوله ها ترکیـده بودن پام روی

شی پلاستیکی اما تیزی رفت و یادم افتاد کلیپس نارنجی

رنگی دیشب شکستـه بود. موهای بلندم داشت دیوونه م

مـیکرد کـاش تـو این خـونه یه کش پیـدا شـه بتـونم جمعشون

کنم . چجوری موها رو مـیبستن ؟ اصطالحش چی بود ؟ دم

دم

زنگ تلفن هم صداش بلند شـد شماره رو نگـاه انداختم .

به نظر آشنا مـیومد .

کمـی نگـاهش کردم شایـد از کمـی بیشتر طول کشیـد .

نشناختـه بودم و اون فرد هم انگـار بیخیال شـد .

انگـار فهمـیـده بود چیزی برای گفتن ندارم .

سمت اشپزخـونه ی بیش از حد کوچیکم رفتم .

با انبوه ظرف های نشستـه رو به رو شـدم . بوی سطل زباله

ی مونده مـیومد . حالم داشت بهم مـیخـورد و من اصال

نمـیـدونستم بایـد چیکـار کنم . با این ظرفا چیکـار مـیکردن ؟

چجوری این بو از بین مـیرفت …

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا