برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان درد و احساس pdf از نگـار ۱۳۷۳ با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان نگـار ۱۳۷۳ مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه/همخـونه ای
خلاصه رمان درد و احساس
این داستان درباره ی دختریست به اسم شبنم
دختری از جنس احساس احساسات پاک و دخترونه ظریف و شکننده
از جس درد از جنس تنهایی و آشفتـه دلی
دختری که از کودکی با مرگ همنشین بوده با فقر با خـون
برای زنده موندن مـیجنگـه برای زندگیش
دختری از دل محنت و مشقت معصوم و بی گناه..
صدای قهقهه ی مستانه پدرش بجای لالایی های شبانه ی مادرش
نوازش کمربند پدرش بجای دست نوازش مادرش
سر مـیز قمار زندگی ورقـی از زندگیش برمـیگرده
حالا این ورق ورق آس زندگیشـه یا ورقـی که ورق باخت زندگیشـه
ورقـی که پیش آمدهایی در زندگیش رو باعث مـیشـه که مسیر زندگیشو تغییر مـیـده
رمان پیشنهادی:دانلود رمان هرگز به احساسم شلیک نکن نگـار ۱۳۷۳
قسمت اول رمان درد و احساس
گوشـه ی اتاق مشترکم با خـواهرم کز کرده بودم.پاهامو تـو
شکمم جمع کرده بودم و دستامو محکم دورش حلقه
کرده بودم.صدای ناله های بی جون مامانم به روح و تن خستـه ام
چنگ مـیکشیـد.بیشتر تـو خـودم مچاله شـدم.اشکـام به
پهنای صورتم جاری بود تنها همدم این لحظه های زندگیم
همـین اشکـا بود که روی گونم سُر مـیخـورد و بعد روی
لباسم گم مـیشـد.دهنمو چسبوندم به پام تا صدای
هق هق ام رو خفه کنم تا صداش از اتاق بیرون نره آخه هر وقت
گریه مـیکردیم یا جیغ مـیکشیـدیم بابا دیوونه مـیشـد
اوّل مـی خندیـد بعد صورتش قرمز مـیشـد و شروع مـیکرد داد
زدن حرفای بد مـیزد خیلی بد انقدر دیوونه مـیشـد که
همه مونو مـیزد.طفلک مامان همـیشـه سپر بالی من و شمـیم
بود.هر وقت بابا صداش کشـدار و شُل مـیشـد ما رو مـیاورد تـو
اتاقو مجبورمون مـیکرد درو از پشت قفل کنیم.نگـاه تارمو
به تخت
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان همخـونه شیطون من pdf از دینا محدث با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان دینا محدث مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه،همخـونه ای
خلاصه رمان:
درباره ی دختره شیطونی به اسم نفسه که در اصفهان زندگی مـیکنه
حالادختر داستان ما تـوی تـهران دانشگـاه قبول مـیشـه. (دختره از اون خرخـوناس)
ولی باباش با خـوابگـاه و خـونه جداگرفتن مخالفه.
سایت کتابساز دانلود رمان + انجمنحالا شریکه باباش یه پسر داره که دیوونس(وااابچه ی مردم کجاش مریضه؟)
دیوونه هم نیست تیکه عصبی داره.
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان باز هم مـیتـوان pdf از متینا جوجو با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان متینا جوجو مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
نیکو معتمد دختریه که ۵ سال پیش نامزدش رو از دست داده.بعد از این ضربه شـدیـدی که خـورده تصمـیم مـیگیره که به زندگیش ادامه بده.برای همـین تـوی یه آموزشگـاه زبان مشغول به کـار مـیشـه غافل از اینکه با این تصمـیم فصل جدیـدی در دفتر زندگیش رقم خـواهد خـورد….
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان دستی در اوج نا امـیـدی pdf از الهه صالحی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان الهه صالحی مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/طنز/اجتماعی
خلاصه رمان دستی در اوج نا امـیـدی
در حضور دیگران مـیگویم تـو محبوب من نیستی و در ژرفای وجودم،مـیـدانم چه دروغی گفتـه ام…
مـیگویم مـیان ما چیزی نبوده است،تنها برای اینکه از دردسر به دور باشیم.نقش دلقکی را بازی مـیکنم عشق من…
و در این بازی شکست مـیخـورم و باز مـیگردم…زیرا شب نمـیتـواند حتی اگر بخـواهد،ستارگـانش را نهان کند…
و دریا نمـیتـواند حتی اگر بخـواهد کشتی هایش را نزار قبانی….
ودل من هم نمـیتـواند حتی اگر بخـواد پنهان کند عشقش را به تـو….
داستان ما درمورد دختر شاد و شیطونیه که در طول مسیر زندگیش اتفاقاتی مـیوفتـه که از همه چی ناامـیـد مـیشـه…!
اما یه دستی به کمکش مـیاد و کمکش مـیکنه که زندگیش رو از نو بسازه و امـیـد از دست دادش رو بدست بیاره.اما….
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان کل کل شش نفره الهه صالحی
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان رابطه پنهانی فصل ۴_۵ pdf از کمال فرزادپور با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان کمال فرزادپور مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه/انتقامـی
خلاصه رمان رابطه پنهانی فصل ۴_۵
هفت سال بعد…
هفت سال از اون ماجرا گذشتـو من حالا یه زندگی آروم و
عاشقونه در کنار اشکـان و پسرمون آراد و دخترمون آتـوسا داشتم.
آراد حالا شش سالش شـده بود پیش دبستانی مـیرفت و آتـوسا
هم سه سالش بود.
شش سال پیش خـونمون و عوض کردیم به یه محله جدیـد
اومدیم!!جایی که دست محسن بهم نرسه!من بهونه آوردمو
گفتم اینجا محله خیلی شلوغه بریم یه محله دیگـه یا اصلا یه
شـهر دیگـه!!انقد گفتم تا بلاخره اشکـان به حرفم گوش دادو
خـونه رو فروخت تـو این محله یه خـونه خریـدیم..یه خـونه حیاط دارو دلباز..
رابطمو با محسن قطع کردم اما محسن قصد بیخیال شـدن
نداشت برای همـین من یکـاری کردم تا خـونه رو عوض کنیم تا
شایـد بیخیالم بشـه!!
و همـینطورم شـد چون گممون کردو کلا بیخیالم شـد…
منم از وقتی اومدیم اینجا گذشتـه رو گذاشتم کنار خـودمو
وقف زندگیم کردم..
و از اون روز به بعد همه چی عالی برامون پیش رفت.
تا اینکه چند روزی بود که اشکـان همش مـیگفت صبحا که از
خـواب پا مـیشـه قفسه سینه ش سمت قلبش درد مـیکنه و مـیسوزه!!
چند باری بهش گفتم بریم دکتر اما مـیگفت؛نه چیزی نیس
خـوب مـیشـه خـودش!
یکی دوهفتـه ای گذشت تا اینکه یه روز صبح من آرادو بردم
پیش دبستانی و دست آتـوسا رو گرفتـه بودمو تـو کوچه قدم
مـیزدمو مـیومدم خـونه رسیـدم پشت درو دیـدم اشکـان تـو
ماشینش نشستـه.سرشو گذاشتـه رو فرمون ماشین صورتش
خیس عرق بود و رنگش پریـده بود..
زدم رو شیشـه ماشینش.
سرشو از رو فرمون برداشت منو دیـد.
دروباز کردم و گفتم؛چیشـده اشکـان!؟حالت خـوبه!؟
اشکـان دستشو گذاشتـو بود رو قفسه سینشو نمـیتـونست
راحت ……
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان کرشمه
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان انتخاب کن کودکت یا معشوقه ات pdf از آرام با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان آرام مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
رمان در مورد دختری به نام نفس هست که دانشگـاه تـهران قبول شـده و از شیراز به تـهران مـیاد سال دوم دانشگـاه به تـولد دوستش دعوت ميشـه، تـو این تـولد اتفاقـی براش مـیافتـه که باعث ميشـه مسیر زندگیش به کلی تغییر کنه
برای فهمـیـدن ادامه رمان ، با نفس داستان همراه بشیـد
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان گـانگستر pdf از حوریه رادان فر با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان حوریه رادان فر مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/هیجانی/جنایی
خلاصه رمان گـانگستر
موضوع در مورد یه دختر به اسم کریستیه … یه دختر خیلی خیلی باهوش و دقـیق ولی مرموز .
نه شخصیت شوخیه نه مثبت … اتفاقا یکم منفیه … موضوع رمان با یه ملاقات شروع مـی شـه .
یه ملاقات مخفیانه با مردی به فامـیلی رابرتسون . اون از کریستی که تجربه ی زیادی داره و
هیچ وقت ردی از خـودش جا نذاشتـه مـی خـواد که یه دستگـاه که اطلاعات یه اختراع انقلابی
تـوشـه رو براش بدزده و دلیل این که اینو از کریستی مـی خـواد اینه که دستگـاه به وسیله ی
یه سازمان مخفی شـده که هیچ کدوم نمـی دونن کجا مخفیش کردن . اون از کریستی
مـی خـواد تا با دقت و هوشی که داره از طریق نزدیک شـدن به رئیس اون سازمان که
مرد جوونی به اسم ایانه بفهمه اون دستگـاه کجاست و بهشون کمک کنه . با این حال
مسئله ی مشکوک اینه که کریستی از همون اول با همون دقتش مـی فهمه که این
دستگـاه فقط مال اطلاعات یه اختراع نیست اما به خاطر مبلغ خیلی زیادی که بهش
پیشنهاد مـی شـه قبول مـی کنه … از طرفی یه هم کـار داره به اسم مارتین که تـوی اون
سازمان نفوذ کرده و کریستی قراره به عنوان دختر خاله ی اون وارد بازی با ایان بشـه !
اما ایانم یه پسر به همون اندازه باهوشـه و تنها چیزی که باعث مـی شـه تسلیم کریستی
بشـه جذابیتشـه . و یه مسئله ی دیگـه اینه که مارتین و کریستی برای هم کـاریشون تـوی
خـونه ی کریستی این مدت رو باهمت زندگی مـی کنن چون اون خـونه از هر لحاظی امنه …
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان فضول دختر
دانلود رمان انتقام شیرین
دانلود رمان خدمتکـار هات من
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان همخـون pdf از فرناز.ر با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان فرناز.ر مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه/اجتماعی/روانپزشکی
خلاصه رمان همخـون
قصه ی دو هم خـون،قصه ی یک خـواهر و برادر ..
قصه ی که در ابتدا کمـی تلخ مـینمایـد،اما در پس این تلخی،شیرینی جاودانی همراه است ..
خـواهری فداکـار ..دلسوز..به مقابله با بردارش که بیش از حد سرکش شـده است مـیرود ..
در این راه،صدمات زیادی به خـودش وارد مـیکند اما دست نمـیکشـد،به امـیـد آنکه روزی برادرش را نجات دهد ..
در این راه درگیر عشقـی سوزان مـیشود ..و خیلی از اتفاقات دیگر که همراهش است !
اما آیا موفق به نجات برادر مـیشود یا خـود هم در آتش مـی افتد ؟!
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان خدمتکـار هات من
قسمت اول رمان همخـون
مـیشـه بپرسم اون باال چیکـار مـی کنیـد؟
یـدفعه انقدر هول شـدم که اگـه دستم رو جایی بند نکرده بودم با مغز مـیفتادم زمـین و خالص ..
این دیگـه کی بود؟ سرم رو برگردوندم و با ترس پایینو نگـاه کردم.
یه پسره بود با یه قـیافه متعجب و درهم که داشت من رو نگـاه مـیکرد …
سعی کردم اعتماد ب نفسم رو از دست ندم..با پررویی گفتم:
به شما مربوط مـیشـه؟
سرش رو کـالفه به طرفین تکون داد و گفت :
خیلی جالبه .. شما از دیواره خـونه بنده رفتیـد باال اونوقت مـیپرسیـد به من مربوط مـیشـه یا نه ؟
قشنگ رفتم تـو بُهت ! این چی مـیگفت ؟اینو گفتم و اومدم
برم که با دیـدن مهیار تـویِ چندمتریم،تـو جام خشکم زد !
غریـد:
تـو اینجا چیکـار مـیکنی ؟!!
من ..من ..اومده بودم …
با قدمهای بلند اومدم روبروم وایستاد ..نگـاهی از سر تا پام بهم انداخت و گفت:
اومده بودی دستشویی ؟!پس چرا مشغول صحبت شـده بودی ؟!!
دوست داشتم به جایِ خـودم،کـامـیار چیزی بگـه و مهیار رو از اشتباه دربیاره اما اون زده بود به فاز
اللی !
من مشغول صحبت نشـدم ..ایشون ..
حرفم رو قطع کرد و با قدرت،مچ دستم ..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان اسیر pdf از نسرین ۳ با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان نسرین ۳ مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
شخصیت اصلی رمان مایه دختره به اسم سایه که طی حوداثی مجبور مـیشـه از زندگی قبلیش فرارکنه خصوصا از مرد زندگیش ولی اتفاقاتی باعث مـیشـه که شوهرش اونو پیـدا کنه و……
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان نافرجام pdf از سارا محسنی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان سارا محسنی مـیباشـد
موضوع رمان عاشقانه/غمـگین/پلیسی
خلاصه رمان نافرجام
پارمـیس دختری ۲۳ ساله ایی که مـیخـواد در روز تـولدش با عشقش نامزد کنه ولی یه
اتفاق شوم باعث نابودی زندگی پارمـیس مـیشـه و تمام سیعشو مـیکنه کسی که باعث نابودی زندگیش شـده رو پیـدا کنه
رمان پیشنهادی دانلود رمان عرق سگی مسیحه زادخـو
قسمت اول رمان نافرجام
دلم نمـیخـواست اصن از خـواب پاشم ولی امروز کـالس داشتم خـودمو از تخت پرت کردم پایین تا کمـی
خـواب از سرم بپره
کمـی هم غلط زدم خـوردم به قفسه کتاب ها چندتا کتاب ریخت سرم دیگـه کـال خـواب از سرم پریـد بلند
شـدم به سمت دسشوعی رفتم بعدش نگـاهی به گوشیم کردم لبخندی به لبم اومد سامان ا س داده
بود داره مـیاد دنبالم واسه همـین انرژی گرفتم شروع کردم به اماده شـدن
با خـوشحالی از نرده ها سر خـوردم به طرف اشپزخـونه رفتم
سالم بر پدرمادرگلممامان سالم خـوشگل مامان بشین صبحونه بخـور
چشم
بابا دخترم به کـارتت پول ریختم خیالت راحت واسه امروز
مرسی با با جون
صدای زنگ گوشیم اومد نگـاهی کردم اسم سامان اومد
من برم دیگـه سامان اومد دنبال خدافظ
سریع از خـونه زدم بیرون سوار ماشین شـدم
سالم عزیزم
سامان سالم خانومم
پیشونیمو بوسیـد حس عجیبی گرفتم
دیگـه نگم پس از این لحظه با هیچکدومشون گرم نمـیگیری
سامان حسود خانوم من وقت به شاگردام به چشم همون شاگرد نگـاه مـیکنم
حاال هرچی خـوشم نمـیاد باهاشون بگی بخندی
سامان چشم خانوم کوچولو
من بزرگم
سامان نوچ کوچیکی پس من زنت نمـیشم
اخم کوچیکی کرد
سامان چرااا کوچیکم دیگـه هروقت بزرگ شـدم زنت مـیشم
شروع کرد به خندیـدن
سامان کوچولو پاشو رسیـدیم
با حرص نگـاش کردم پیاده شـدم به سمت کـالس رفتم
کـالس نبود که حیات وحش بود به سمت النا ….
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید