دانلود رمان پسر بد از زمرد با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
جدالی بین عشق و هوس… دختری که از بچگی به عقد مردی از جنس خشونت در میاد بدون اینکه خودش بدونه…
خلاصه رمان پسر بد
* آسا * داشتم با آرتان صحبت می کردم که یه ماشین نزدیکمون زد رو ترمز و یه دختر و به زور از ماشین پیاده کردن. یکی از نوچه های آرتان سعی داشت دختره رو بنشونه زمین که دختره برگشت طرفش و گفت: هوی یابو چته؟ اصن اینجا کجاس منو اوردید؟ چرا دست از سرم برنمیدارید؟ ینی به معنای واقعی کلمه کف کرده بودم. عجب دختره نترس و بی پروایی هرکی دیگه جای این بود الان از ترس سکته کرده بود. جلال محکم زد تو گوشش و گفت: خفه شو کثافت یا میتمرگی یا آخرین وصیتتو میکنی! بعد هم محکم زد پشت پاش که مجبور شد بشینه. صورتشو که نگاه کردم سرخ شده بود انگار
بدجوری عصبی بود. بعد یه نگاه به ارتان کرد و گفت: شما آشغالا با من چیکار دارید؟ ولم کنید برم حیوونا، حالم از همتون بهم میخوره! لعنتی لعنتی لعنتی دوباره اینکارو به من سپرد… بهش نگاهی انداختم… باچشماش زل زده بود بهم تو اون تاریکی چیزی معلوم نبود.. کلافه پوفی کشیدمو اسلحهمو آوردم پایین و روبه هیراد گفتم: هیراد. -بله قربان؟ + اینو (اشاره به دختره) بندازش تو ماشین برمیگردیم خونه. – چشم آقا. دیگه منتظر نموندم و سوار ماشین شدم… هیراد رفت سمت دختره و به زور بلندش کرد و پرتش کرد عقب ماشین خودشم نشست پشت فرمون و به سمت خونه حرکت کرد. کل راهو به فکر
این دختره بودم که باید باهاش چیکار کنم؟ تو فکر بودم که با صدای جیغش رشته افکارم پاره شد. – میخواید با من چیکار کنید عوضیا؟چرا هیشکی جوابمو نمیده؟ دیگه داشت میرفت رواعصابم اون چطور تونست به من توهین کنه.. عصبی برگشتم سمتشو فریاد زدم: یا دهن گشادتو میبندی یا وسط همین جاده تیکه تیکه ات میکنم.. شیرفهم شد؟ با نعره ای که زدم تکون شدیدی خورد.. دختره وحشی… به ویلا که رسیدیم هیراد ریموتو زدو ماشین برد داخل. “عسل” حسابی ترسیده بودم نمیدونستم تکلیفم چیه؟ میمیرم میمونم نکنه.. نکنه بهم دست درازی… نه نه مطمئنم قبل از اینکه این اتفاق بیفته خودمو میکشم…