برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان ما عاشقـیم pdf از خـورشیـد.ک با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان خـورشیـد.ک مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه/اجتماعی/کلکلی
خلاصه رمان ما عاشقـیم
پدر و دختری که بعد ازهجده سال طرد شـدن از خانواده برمـیگردن به ایران…..
دختری گستاخ و بی پروا…وارد یه زندگیه جدیـد مـیشـه….زندگی که زیر و رو مـیشـه..
و این وسطا با پسر خـوشتیپ و خشن روبرو مـیشیم ..
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان عاشقـی در یک ماه
قسمت اول رمان ما عاشقـیم
نگـاهم و مـیندازم تـوی جمعیت..
تـوی این همه هیاهو و شلوغی یعنی بین این همه ادم کسی نبود که بیاد به استقبال ما
عجب سوال مزخرفی بود که از ذهنم گذشت
معلومه که نبود معلومه که من و بابا بایـد بازم تنها باشیم
از روی استیصال شونه هام و انداختم باال و دستم و دور بازوی بابا حلقه کردم
چشمهای آبیش انگـار بیشتر مـیـدرخشیـد…حتما اشک بود…اشکی که چندسالی هست مهمون شـده
تـو چشمامون
ولی من هنوزم دختر مامانمم…مادری که تا اخرش برای زندگی و خـوشبختیه من
جنگیـد…مـیـدونستن که اگـه بیان اینجا طرد مـیشن .
عجب دلیل مسخره ای ترد شـدن …
فقط بخاطر اینکه روی حرف اقابزرگ حرف زدن و گفتن که مـیخـوان زندگیشون رو تـوی یه کشور
دیگـه ادامه بدن…
طرد شـدن بخاطر اینکه مـیخـواستن به بلندپروازی هاشون بیشتر پر و بال بدن .
افکـارم و محو کردم و به تاکسی که جلوی من و بابا ایستاده بود نگـاهی انداختم
راننده سریع کیفمون رو گذاشت صندوق عقب و نشست پشت رل ماشین .
همزمان با استارت ماشین پرسیـد اقا کجا برم؟ و از تـوی اینه به من و بابا که ساکت نشستـه بودیم
نگـاهی انداخت…
عینکم و از تـوی کیف دستی کوچیکم در اوردم و زدم به چشمام…چشمای سبز ابیم…چشمایی که
ترکیب رنگی بود از چشمای پدرم…مادرم …
بابا به ارومـی گفت برو هتل .
و راننده هم بی هیچ حرفی به سمت هتلی ک
بابا…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید