برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان قدمـگـاه شیطان pdf از ستاره محمدی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان ستاره مجمدی مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه
خلاصه رمان قدمـگـاه شیطان
با صدای تق تق پلکهای بهم چسبیـدهام را باز مـیکنم روی پاهایم مـی ایستادم لباس پارهام از تنم مـی افتاد چشمانم را تنگ مـیکنم
از خـودم مـیپرسم:
این لباس سفیـد نبود؟
لکه های خشک شـده خـون فرش را کثیف کرده آن هم نه یکی دو قطره انگـار گوسفند سر بریـده اند متعجب سعی مـیکنم بفهمم این
خـون برای چیست؟ خـودم را نگـاه مـیکنم چشمانم سیاهی مـیروند پهلوهایم سیاه و کبود، زخمـی اند چشمانم گشاد مـیشـد با
تعجب زمزمه مـیکنم:
یا خدا! این خـونه منه؟
به سمت آینه مـیروم سعی مـیکردم پشتم را ببینم وحشت زده پشت آش و لاشم را بررسی مـیکتم پوستم چاک چاک است
لختـه های تیره خـون در کنار پوست ور آمده تجمع کرده اند در بعضی قسمت ها هم گوشت سوختـه ام دیـده مـیشود
چشمم به سرم مـیا فتد شتابزده موهای لختم را کنار مـیزدم آرام و با احتیاط شکـاف تاریک کنار شقـیقه ام را بررسی مـیکنم سرم
شکستـه نه یک شکستگی ساده از آن بخیه لازم ها این زخمها از کجا پیـدا شـدند؟
مغزم را کـاوش مـیکنم یک خاطره تاری در ذهن دارم جای بودم کجا؟ پیش چه کسی؟ گوشیم زنگ خـورد بهرام بود لیوان
عرق را دادم دست کسی، اما دقـیقا چه کسی؟ بخاطر نمـی آورم سر و صدا زیاد بود صدایش را نمـیشنیـدم
بهرام چه گفت؟ یادم نیست یک چیزی درباره آقا گفت یک چیز خیلی مهم گفت
اخم هایم را در هم مـیکنم اما یادم نیامد هر چقدر بیشتر سعی مـیکردم کمتر موفق مـیشـدم نتـوانستم بخاطر بیاورم این زخمها
برای چیست و مال چه موقعی است
اما موضوع عجیبتر این بود که درد نداشتم زخم….
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان مهر یک تقاص
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید