برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان خـورشیـد سیاه pdf از معصومه رحمتی علمـی لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان معصومه رحمتی علمـی مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه
خلاصه رمان خـورشیـد سیاه
با قاطعیت حرفم را قطع کرد و گفت: -نهر اصلا زشت نشـدی فردا صبح هم جراحی
پلاستیک روی صورتت انجام مـیشـه و از قبل هم خـوشگل تر مـیشی آرامش ذاتی اشر
تا حدودی باعث آرام شـدنم شـد -من دیگـه برمر تـو هم استراحت کن تا برادرت بیاد
پرستار از اتاق خارج شـد و من عمـیقا در فکر فرو رفتم “کسی که پرستار او را برادرم
مـیخـواند که بود؟ شایـد کـاروئل یا بران باشـدر اما احتمالش خیلی کم بود که بعد از آن همه
دردسر با این کـار همه چیز را برهم بزنند قرار بود از این به بعد چه کنم؟
رمان پیشنهادی:دانلود رمان عروس اعدامـی هستی صفرپور
قسمت اول رمان خـورشیـد سیاه
چطور از این کشور لعنتی خارج شوم؟” با ورود مرد حدودا سخی سخخخالهای که قدی
متـوسط و هیکلی ورزیـده داشت ر از دنیای فکر و خیال خـود بیرون آمدم
سلام جنیفرر حالت چطوره؟ “جنیفر جنیفر دیگر که بود؟” دستی به موهای کم پشت
جو گندمـی اش کشیـدر به طرفم آمد و کنار ت تم ایستاد جنیفر چرا چیزی نمـیگی؟
از دیـدن برادرت خـوشحال نشـدی؟ تنها راهر فعلا تظاهر بودر پس کردم لب ند بزنمر
اما مطمئن بودم زیر آن همه باند اثری از لب ند وجود نداشت -چرار خیلی ازدیـدنت
خـوشحال شـدمر نمـیخـوای بگی که من از کی بی هوش بودم؟ لب ند مضحکی به لب نشاند و
چشمکی زدر تازه چشمان قهوهای رنگش تـوجه ام را جلب کرد -بزار فردا جراحی پلاستیکت
انجام بشـهر وقتی برگشتیم خـونهر همه چیز رو برات تـوضیح مـیـدم خـوبه جنی؟ مـگر جز صبر کردن
راهی داشتم؟” -باشـه “اسمش چی بود؟” متـوجه سکوتم شـد و لب ندی زد که اصلا زیبا…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید