برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان کـابوس من pdf از یاسی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان یاسی مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه
خلاصه رمان کـابوس من
داستان این رمان بر مـیگرده به سختی ها و زجر هایی که یه دختر تنها مـیکشـه.
دختر قصمون خیلی تنهاست و به قول خـودش یه ستاره هم تـوی اسمون نداره
ولی خب شایـد خدا مـیخـواد ماه رو نشونش بده
شایـدم خـورشیـد رو ولی اگـه خـورشیـد اونو بسوزونه چیه؟
رمان پیشنهادی:دانلود رمان استاد مرموز من یاسی
قسمت اول رمان کـابوس من
بعد از خداحافظی از بچھ ھا؛بھ سمت خـونھ
پرواززز کردم مـیخـواستم ھرچھ زودتر
خبرنمره بیستمو بھ بابا بدم. شایـد این ھمھ ذوق و
شوقم تـو این سن یکم مسخره بود ولی
بعد از مرگ مامان،بابا تنھا کسی بود کھ داشتم.
خانواده پدری ومادری خیلی وقت بود
کھ دیگھ سراغی از ما نمـیگرفتن خب راستش
تقریبا از وقتی من یادم مـیاد سراغی از
ما نمـیگرفتن،دلیلش رو نمـیـدونستم فقط اینو
مـیـدونم کھ بابام ھم دلخـوشی از خانواده اش
نداره ؛خانواده مادریم ھم کھ حتی برای
مراسم چھلم مامانم ھم نیومدن.بابام یھ
سوپرمارکت کوچیک تـوی محلھ امون داشت و
از این طریق خرج خانواده دونفرمون
رو مـیـداد اینقدر خـوش حال بودم کھ نفھمـیـدم
کی بھ خـونھ رسیـدم منو بابا؛تـویھ یھ خـونھ ی
٢٠٠متری زندگی مـیکردیم خـونمون سھ تا
اتاق داشت کھ یکش اتاق بابا بود ویکیش
اتاق من؛اون یکی اتاق ھم وسایل اضافی رو
تـوش نگھ مـیـداشتم و انباری بود؛امروز
چھارشنبھ بود و نوبت من بود کھ غذا بپزم
کـار ھارو با؛ باباتقصیم کرده بودیم،یک
روز در مـیون یکی غذا مـیپخت ویکی
ظرف ھارو مـیشست خـونھ رو ھم تـویھ روز
جمعھ باکمک ھم تمـیز مـیکردیم روزای اول
خیلی سخت مـیگذشت اشپزیم زیاد
تعریفی نداشت روزای کھ نوبت غذا پختن من بود
بابای بیچاره مجبور مـیشـد ھمـیشھ
غذای بی نمک یا سوختھ بخـوره گـاھی ھم
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید