برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان لحظه ای با ونوس pdf از ر.اکبری با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان ر.اکبری مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان لحظه ای با ونوس
پاییز هم با رنگ و بوی خاص خـودش از راه رسیـد خنک دلچسب و غم زده با وجود اینکه
از کـار زیاد خستـه بودم اصلا حال در خانه ماندن و تنهایی رت نداشتم تنهایی آزارم مـی داد
امشب همه به مهمانی رفتند و من به خاطر جلسه ای که داشتم نتـوانستم بروم
نگـاهی به ساعت انداختم هنوز یازده بود از خانه خارج شـدم هوای خنک پاییز وسوسه ام کرد
قدم بزنم ارام ارام قدم مـی زدم کوچه تاریک و خلوت بود کم کم از کوچه خارج شـدم و وارد خیابان شـدم
رمان پیشنهادی:دانلود رمان هرزه نبودم فاطمه افکـاری
قسمت اول رمان لحظه ای با ونوس
چشمانش بستـه بود و نیمـی از چهراه اش که در روشنایی بود برق مـی زد
قطرات باران پر شتاب و سخت بر صورتش مـی خـورد و با برقـی زیبا از صورتش سرازیر مـی شـد
کم کم که خیس شـد مانتـو به تنش چسبیـد اما او همچنان بی حرکت و آرام بر جای خـود ایستاده بود
باز نگـاهش کردم عجب قدی داشت ! هنوز محو تماشایش بودم و با حیرت و دقت نگـاه مـی کردم
نگـاهم از بازوانش گذشت و به انگشتان سفیـد و کشیـده اش رسیـد انگـار که در طلب بود
در طلب چیزی که حقش بود و مطمئن بود مـی گیرد یک لحظه یک احساس عجیب به من دست داد
یک احساس تازه و مطلوب انگـار که یک نیروی تازه و ناشناختـه در من ایجاد شـد
نفهمـیـدم چقدر نگـاهش کردم شایـد نیم ساعت و شایـد هم بیشتر وقتی به خـودم آمدم
که خیس خیس بودم و احساس سرما مـی کردم کمـی خم شـدم و آهستـه گفتم : – خانم ..
ببخشیـد ! هیچ حرکتی نکرد به….
لینک دانلود به درخـواست نویسنده رمان برداشتـه شـد
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید