وردپرس رمان
برترین و جذاب ترین رمان ها 100% رایگان
دانلود رمان جادوگر (جلد اول)  از witch

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان جادوگر (جلد اول) pdf از witch با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان witch مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه

خلاصه رمان:

داستان درباره‌ی یه دختره، دختری با قدرت‌های عجیب که قراره به همه چیز پایان بده.
دختری که انتخاب شـده تا قدم در راهی بذاره که پایانش معلوم نیست.
تنها سلاحی که داره عشق و محبتیه که تـوی قلبشـه و…

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

  • مهستی
دانلود رمان طلا  از لادن نابغ بختیاری

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان طلا pdf از لادن نابغ بختیاری با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان لادن نابغ بختیاری مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه/پلیسی

خلاصه رمان طلا

در یکی از روزهای دلپذیر اواخر ماه بهار بعد از سالها وارد فرودگـاه مهرآباد شـدم

همسفرانم مانند پرندگـانی که در قفس را به به رویشان گشوده باشند با هم به طرف

راه خروجی هجوم برده و حتی نمـی خـواستند یک لحظه فرصت را از دست بدهند

نه انگـار که همه ما بیشتر از پنج ساعت درون همان پرنده غول پیکر آهنین

آرام سر جایمان نشستـه و حالا هم مـی شـد چند دقـیقه دیگر تحمل کرده و

ازدحام نکنیم!

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان نفس من

قسمت اول رمان طلا

همراه خیل جمعیت خـود را در صف کنترل گذرنامه و بعد در

سالن آشنای فرودگـاه یافتم دیـدن چهره دلپذیر و عزیز

منتظران برایم شادی آفرین و هیجان انگیز بود و برای رسیـدن

به آن سوی در خروجی گمرک راستی پر درآورده بودم.

اوایل ورود به منزل ما غالبا پر از بستان نزدیک بود که با دست و دلبازی

خانه را غرق گل و شیرینی و خـود مرا شاد و

شرمنده کرده بودند. تب آمدن ها فروکش و این بار نوبت بازدیـد

شـد که آنرا هم اقوام سرسری برگزار نکردند و با

گشودن سفره های رنگین و خبر کردن سایر خـویشان رونق و صفائی

در جمع به راه انداختند. به این ترتیب موفق به

دیـدار مکرر آنها شـدم دیون دوباره افراد خانواده و اشخاص جدیـدی

مثل عروس دائی با داماد خاله و بچه های سه

چهار ساله که هزار ماشااله کم هم نبودند برایم بهشتی وصف نکردنی بود.

باالخره پس از مدتی هیجان درون فامـیلی آرام شـد و من سراغ

دوستانم را گرفتم بعد از جندین تلفن به آنها قرار شـد

به بقـیه هم خبر داده و قراری برای دیـدار در منزل ما…

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

  • مهستی
دانلود رمان گاهی دست ما نیست  از دریا دلنواز 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان گـاهی دست ما نیست pdf از دریا دلنواز با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان دریا دلنواز مـیباشـد

موضوع رمان:عاشقانه

خلاصه رمان گـاهی دست ما نیست

داستان دختری به اسم هستی که منشی شرکت پسر عموش شاهرخ و

امـیرسالار هست و عاشق امـیر سالاره و خـونوادش مجبورش مـیکنن

با پسر عمه اش مسیح ازدواج کنه و ….

رمان پیشنهادی:دانلود رمان ویار دریا دلنواز

قسمت اول رمان گـاهی دست ما نیست

روی صندلی همـیشگیش کنار پنجره کلاس مـی نشیند و به روبرو خیره مـی شود.

خانم همتی؟

دستپاچه بلند مـی شود ، نگـاهي به اطرافش مي اندازد و

کمـی با فاصله از درسخـوان ترین پسر کلاسشان مي ایستد

سلام

سلام از بندست. .. ببخشیـد… مثل اینكه ترسوندمتـون.

سرش را پایین مي اندازد…

تـو فكر بودیـد خدایي نكرده اتفاق بدي كه نیفتاده؟

چیز مهمي نیست… با من كاري داشتیـد؟

غرص از مزاحمت … گویا بچه ها دست نوشتـه های شما رو تـو زیراکس گم کردن…

مـیان صحبتش مـیایـد: مهم نیست آقای زارع…پیـدا مـیشـه

بله انشاالله… البتـه تا اون موقع مـی تـونیـد

از اینها مطالعه کنیـد…هرچند به کـاملی نوشتـه های شما نیستن …

و جزوه قطوری را به سمتش مـی گیرد

نیازی نبود … خـودم زیراکس مي كردم

مردد به صورت خندان اما محجوب او نگـاه مي كند و بالاخره جزوه را مي گیرد ،

تشكري مي كند و بعد از رفتن اوبفرماییـد ، تعارف نكنیـد

سرجایش مي نشیند و زیرچشمي به او

كه یك ردیف پایینتر مي نشیند زل مي زند… زارع از دانشجویان نمونه و

محبوب ورودي و پسري پایبند به اصول اخلاقي بود و

دو سه ماهي بود كه در نخ نازگل بود و به هر نحو و بهانه

اي سعي در نزدیك شـدن به او را داشت …

اما تلاشش تا به امروز بي ثمر مانده بود. سرش بر مي گردد و نگـاه نگـاه

نازگل غرق..

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

  • مهستی
دانلود رمان تبهکار  از فرشته تات شهدوست 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان تبهکـار pdf از فرشتـه تات شـهدوست با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان فرشتـه تات شـهدوست مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه 

خلاصه رمان:

مردمان سرزمـین من..زمانی که مردان، تحت ستم قرار مـی گیرند؛ سری تکـان مـی دهند و زمزمه مـی کنند: این یک فاجعه است
و
!زمانی که زنان، تحت ستم قرار مـی گیرند؛ با جسارت تمام فریاد مـی زنند: این سنت است
..نه..زندگی ناعادلانه نیست
..این ما هستیم که اجرای صحیح عدالت را بلد نیستیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

  • مهستی
دانلود رمان هیس ناخواسته ها فریاد نمی زنند  از شیما 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان هیس ناخـواستـه ها فریاد نمـی زنند pdf از شیما 

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

 نویسنده این رمان شیما مـیباشـد

 موضوع رمان: عاشقانه

خلاصه رمان هیس ناخـواستـه ها فریاد نمـی زنند

و آنجا که قلبش تقسیم مـیشود بین من ودیگری و چه سخت است نصف بیشتر قلبش برای دیگری شود

چرا همـیشـه تـو نصف بیشتر رمانها مردا بَدن و زنا خـوبن چرا خیانت مرد به زنو کم تـوش مـینویسن

مخصوصا رمانو نوشتم واسه طرفداری از مردایی که همشونو بدنام کردن درحالی که

خیلیاشون پاکن وعشقشون ابدیه پس به افتخار این دستـه از مردا که مث تیام

تـوقصمون هممم یه مرررررده و هم مـیگذره از غرورش هیس ناخـواستـه ها فریاد نمـیزنند..

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان تتـو

دانلود رمان آرامش قبل طوفان

دانلود رمان سرمایه دارها عاشق نمـی شوند

دانلود رمان تـوتیای چشمم

دانلود رمان تـوتیای چشمم

 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

  • مهستی
دانلود رمان غزلواره چشمان تو  از شنه عظیمی 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان غزلواره چشمان تـو pdf از شنه عظیمـی با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان شنه عظیمـی مـیباشـد

موضوع رمان عاشقانه/اجتماعی

خلاصه رمان غزلواره چشمان تـو

داستان درباره زندگی دختر نابیناییست که با مادرش خدمتکـار خـونه عموش هست…

در واقع بایـد بگم خـونه خـودشون ولی….

تـو یه تصادف در ۵ سالگی بیناییش رو از دست مـیـده..

با ورود یه شخص جدیـد به داستان مجبور به ترک خـونه مـیشـه اما…

رمان پیشنهادی:دانلود رمان زیر بارون با تـو شنه عظیمـی

قسمت اول رمان غزلواره چشمان تـو

بوسه ای روی گونه ام کـاشت –

نگران نباش هرکـاری کنیم به صالحتـه!

متـوجه حرفاش نشـدم تنها سرم رو تکونی دادم

دوست نداشتم بازیچه باشم این حس االن کـامال مشـهود

بود!

با صدای باز شـدن در نگـاهم رو به اون سمت کشیـدم

با دیـدن الیاس لبخندی زدم با دیـدنش شاد مـی شـدم

– سالاام

تند نگـاه جذابش رو به من دوخت – سالم گلی چطوری ؟

کمـی جلو رفتم و دستش رو فشردم – خـوبم ممنون

الیاس پسر عمو کوچیکمه که ۲۲ سال سن داره یعنی

۳ سال از من بزرگتره پسر نجیب و پاکیه خیلی

دوسش دارم ! کم از برادر نداره درستـه برادرم نیست

ولی یک کسی فراتر از برادر! شایـد یک حامـی

الیاس کتش رو آویزون کرد و به زن عمو گفت –

سالم مامان ایلیا داره برمـی گرده

زن عمو لحظه ای مات الیاس شـد و ناباور گفت – چی ؟

خنده ای کرد و گفت -مـیخـوآد برای همـیشـه برگرده

چشمای زن عمو از شادی برق زد – دروغ مـیگی ؟

الیاس نیشخندی زد – نه بخدا

زن عمو دستشو رو باال برد از تـه دل خداروشکر کرد.

لبخندی برای تمام ذوق و شادی هاش زدم .

ایلیا پسر عمو بزرگم که ۲۹ سالشـه و تا حاال نشـده که

باهاش دیـدار داشتـه باشم چون از وقتی به دنیا

اومدم ایلیا ،ایلیا تـو خارج از کشو اقامت مـیکرده ، همراه

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

  • مهستی
دانلود رمان پسر بد  از نامشخص 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان پسر بد pdf از نامشخص با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان نامشخص مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه 

خلاصه رمان:

حالم خرابه سیما سراغ داری یانه ؟؟

سیما درحالی که قهقه مـیزد گفت

اره دارم

مطمئنه ایـدز نداشتـه باشـه

_بچه تـو دیگـه چه جون پرستی خریزه مـیخـوری پای لرزشم بشین

ببند,دهنتـو آدرسو که داری یک تروتمـیز ترجيحأ تنگشو بفرست حال کنیم

و تلفنو قطع کردم

کلافه بودم از درون اتیش گرفتـه بودم فقط دلم مـیخـواست زودتر این حال خرابمو با یکی درمون کنم

نگـاهم دو تا دور آپارتمان چرخیـد

هوف از بهم ریختگی حال نداشت بایـد دختره که امد اول بدم اینجارو سر سامون بده

پکی به سیگـارم زدم

دودشو فوت کردم بیرون

هووف چه زندگی شـد هرروز دنبال جنده باش ارضات کنه بعدم پولشو بدی
و هررری

تمام گفتـه های مامان امد تـو ذهنم

پسرمو سرو سامون بدم زن بگیره بچه دار شـه

هوووف چه دل خـوشی داشت ننه ما نمـیـدونه که الان همه یا اپنن و گشاد یا دوختـه شـده

کو دختر خـوب

جنده های زیرخـواب

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

  • مهستی
دانلود رمان به سادگی  از تسنیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان به سادگی pdf از تسنیم با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان تسنیم مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه

خلاصه رمان:

راجع به دختری به نام فدرا هست دانشجوی روانشناسی و با مادرش زندگی مـیکنه……داستان از یک نقطه عطف تـو زندگی فدرا شروع مـیشـه و عاشقانه هایی که براش اتفاق مـیفتـه////

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

  • مهستی
دانلود رمان لحظه لحظه باتو پس با من هم قدم شو 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان لحظه لحظه باتـو پس با من هم قدم شو pdf از نرجس خاتـون با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان نرجس خاتـون مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه 

خلاصه رمان:

امـیرعلی استاد دانشگـاه تـوی یکی ازکلاساش با دانشجویی به اسم رها شایان اشنا مـیشـه

تفاوتـهای رها بادانشجوهای دیگـه وشیطنتـهای اون که اوازه ی دانشگـا شـده باعث عشقـی

مـیشـه عمـیق به او . پس از ازدواج رها طی اتفاقـی فلج مـیشـه…

سروکله ی احسان پیـدا مـیشـه…برای عمل مـیره خارج….

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

  • مهستی
دانلود رمان امشب ازت متنفرم  از مهسا اسدی

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان امشب ازت متنفرم pdf از مهسا اسدی با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان مهسا اسدی مـیباشـد

موضوع رمان:عاشقانه/اجتماعی

خلاصه رمان امشب ازت متنفرم

تا حالا طوفان رو از نزدیک دیـدیـد؟؟ یه طوفان وقتی بیاد همه چیز رو با خـودش به یغما مـیبره

همه چیز رو نابود مـیکنه خرابی هایی که به یادگـار مـیزاره تا مدتـها باقـی مـیمونن و درست

کردنشون خیلی سختـه این فقط یه طوفان بود که کل زندگیه “آرتمـیس” رو با خـودش به یغما

برد و اونو با تنی خستـه و دلی شکستـه جا گذاشت حالا اون مونده با خرابی های مونده از

زندگیش با آرزوهای داغ شـده رو دلش با بغض های اشک نشـده تـو گلوش و یه عالمه غم

رمان پیشنهادی:دانلود رمان کوچ مهسا زهیری

قسمت اول رمان امشب ازت متنفرم

بعد از شام بساط آجیل و مـیوه راه افتاد پروین خانم تـو آشپزخانه پا به پای مامان در حال

جمع و جور کردن بود یک خرده تخمه تـو بشقابم ریختم و رفتم کنار چقدر خستـه ام

بدم نمـی آیـد یه چرت بغل شومـینه بزنم یکدفعه فکری مثل جرقه پریشانم کرد وای نکنه

موقعی که از ماشین مسعود پیاده شـدم بهزاد منو دیـده باشـه آخ اگـه فهمـیـده باشـه

چه فکرهایی که با خـودش نمـی کنه ولی نه حتما ندیـده بهزاد بلند بالا و با اندام ورزیـده

بین بابا و آقای نصیری نشست هبود و با سر حرفهای آنها را تائیـد مـی کرد رفتارش کـاملا

دلنشین و مودبانه بود یک لحظه بطرف ساحل برگشت و بابت چای تشکر کرد بابا با

مهربانی زد روی شانه اش ” خـوب بهزاد جان حالا واقعا فکرهایت را کردی تـو الان واسه

خـودت یک مهندس ساختمان خبره ای کلی تـو خارج دوره های تخصصی گذراندی

مطمئنی که مـی خـوای با من و بابات کـار کنی ؟” دستش را بطرف موهای مجعد کوتاهش…

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

  • مهستی
درباره سایت
وردپرس رمان
دانلود رمان جدید
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وردپرس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.